مباحثه یک زن افغان علیه جنگ ایالات متحده امریکا
نوشته شده توسط انترنیشنل سوشلست رویو جمعه - 23 دلو 1388 ، 20:12
ترقی خواهان و فعالین خط های مختلف فکری، میتوانند یک ماخذ عالی و همچنان مایه الهام شگرف و حتی امید شان را در کتاب تازه منتشر شدهی ملالی جویا دریابند.
لچیدامیلیو (LICHI D’AMELIO)، انترنیشنل سوشلست رویو، شماره ۶۹، جنوری و فبروری ۲۰۱۰

وقتی سخن از افغانستان به میان می آید، مشکل است تصور کرد که هنوز کوچکترین نور امیدی در آنجا باقی مانده باشد. اگر سی سال گذشته را در نظر گیریم، نشانی از پایان دوران تجاوز، اشغال، جنگ، مصیبت و خیانت دیده نمیشود.
با فرا رسیدن هشتمین سال اشغال امریکا و ناتو و با اعلام بارک اوباما مبنی بر افزایش نیروهای امریکا، ترقی خواهان و فعالین خط های مختلف فکری، میتوانند یک ماخذ عالی و همچنان مایه الهام شگرف و حتی امید شان را در کتاب تازه منتشر شدهی ملالی جویا دریابند.
جویا که بیشترین دوران طفولیتاش را در کمپهای مهاجرین ایران و پاکستان گذرانده است، شاید نام آشنا برای کسانی باشد که وقایع افغانستان را از ۲۰۰۵ بدینسو دنبال کرده اند.
در سال ۲۰۰۵ او طی یک کمپاین وسیع کاندید عضویت پارلمان افغانستان شد تا انتقادات صریحش را از جنگسالارانی که به کمک حامیان امریکایی شان، افغانستان را به خاک و خون یکسان ساختند، ابراز دارد.
ولی بسادگی میتوان از کتابش دریافت که جویا یک سیاستمدار معمولی نیست. دلیل کمپاین او برای عضویت در پارلمان این بود که از موقعیتش در کرسی پارلمان استفاده نموده خواستها و خشم مردم عام افغانستان را انعکاس دهد. درست برعکس سیاستمدارانی که بصورت معمول در زمان کمپاینهای شان حرفهای تند میزنند، بعداً با رسیدن به مقام بصورت اجتناب ناپذیر به وعدههای شان پشت میکنند. اما برنامه جویا این بود تا بعد از پیروزی در انتخابات کمر جهد بربندد. او در برابر آنچه مقابلش قرار داشت، خیال باطل نداشت.
«من میدانستم که دولت دست نشانده امریکا و حواریونش خواهند کوشیدند از حضور من در پارلمان بهره جویند و به دنیا نمایش دهند که در افغانستان یک دموکراسی واقعی حاکم است چون حتی یک منتقد اشغال و جنگسالاران توانست انتخاب شود. محدودی از افغانها نیز از من انتقاد میکردند که چرا به پارلمان فاسد و جنگسالار زده پیوسته ام. من بسادگی به آنان یک ضربالمثل افغانها را میگفتم: "بدون داخل شدن به مغاک ببر چگونه میتوان چوچه هایش را شکار کرد؟" من حاضر به رفتن در این مغاک بودم برای شکار آنان در خانه خود شان.»
واقعاً، او به حدی صریح الهجه بود که در ۲۰۰۷ عضویتش در پارلمان به تعلیق افتاد، بخاطر "اهانت" اش به نمایندگان حاضر. تلاشهای او جهت بدست آوردن کرسیاش در پارلمان، توجه و حمایت جهانی را از طریق کمیته ها دفاع و فعالین رسمی شبکههای مختلف بخود معطوف کرد. خودش در این باره میگوید: "اتفاقاً دشمنانم تحفه خوبی برایم دادند."
مضاف بر قصه ی کمپاینهای پیروزمندانه او و مقابله روزمره او با تعدادی از بدنام ترین جنایتکاران افغانستان، جویا با استفاده از داستان زندگیاش تصویر کامل و درستی از افغانستان، مردمش و تاریخش به خوانندگان غربی میدهد.
بسیاری از مردم مثلاً هنوز معتقد اند که وضع زنان با عساکر خارجی بهبود یافته است. چون حداقل از وحشت بنیادگرایان طالب رهایی یافته است. ولی هنوز مشکل است در مورد اوضاع قضاوت کرد و خواننده عبارات دردناکی را در کتاب جویا در مییابد که نشان دهنده موجودیت حوادث تکاندهنده در برابر زنان و دختران افغانستان است. علاوه بر فقر جانکاه، زنان افغان از بلندترین سطح افسردگی در جهان رنج میبرند. این جواب سوالی است که چرا جویا بیشتر وقت اش را به کار کردن در یک پرورشگاه و یا بحیث معلم مخفی میگذراند تا با اقناع زنان آنان را از خودکشی باز دارد. این تعجبآور نیست که هنوز زنان نمیتوانند بصورت مصون به مکتب بروند و تحصیل کنند و نه میتواند بدون محرم شرعی بجائی بروند. فحشا در سطح باور نکردنی رسیده است. گرفتن طلاق برای زنان مشکل است و وحشت خشونت خانگی و تجاوز از حقایق روزمره است که عاملین آن به سزای اعمال خود نمیرسند. پس یاس عمیق تنهایی طی چند سال اخیر صدها زن افغان را به عمل باورنکردنی، خودسوزی به مثابه یگانه راه نجات واداشته است.
جویا کوشیده تا بگوید که علت این وحشت ذاتی فرهنگ افغانستان نیست و طالبان به تنهایی عامل جهنمی ساختن اوضاع برای زنان نیستند.
«براستی محال است که امروز در کابل فرقی بین آنانی که خود را طالبان مینامند و آنانی که قدرت را بدست دارند، گذاشت. لباس پوشیدن مثل دموکراتها، فقط برای پنهان کردن ذهنیت طالبی آنان است. و به این علتها پس از هشت سال تجاوز امریکا و ناتو، حقوق زنان هنوز در افغانستان متحقق نشده است. و نه ما دستآوردی در زمینه دموکراسی و عدالت داشته ایم. این واضح است که دولت امریکا همان باندهایی را در افغانستان میخواهد که از امریکا اطاعت ورزند و اعمال شان منطبق با منافع امریکا باشد و باندهای بنیادگرای ائتلاف شمال در طول حیات شان ثابت نموده اند که آنان بخاطر شهوت شان به قدرت و پول حاضر به فدا نمودن منافع ملی افغانستان اند.»
در کتاب علاوه بر دیگر تراژیدیها، وحشتی را که زنان در افغانستان با آن مواجه اند، نتیجه جامعه شدیداً اشغال شده و ادامه جنگ و حضور عساکر خارجی میداند که فقط اوضاع را هرروز بدتر میسازند.
جویا به این بسنده نمیکند. نیروی متحرک نهفته در کتاب او ایمان بیپایان اوست نسبت به قدرت مردم عادی افغانستان برای سامان بخشیدن آینده شان.
«امروز، ما افغانها بین دو دشمن گیر افتاده ایم: طالبان از یک طرف و امریکا و ناتو و جنگسالاران مزدور شان از سوی دیگر. ولی وضعیت مایوس کننده نیست. من به نیروی مردم اعتقاد دارم. و میدانم که ملیونها زن و مرد ایستاده اند و مشتاقانه در پی ایفای نقش شان در تاریخ اند.»
هر کسی که خواهان شناخت بهتر از افغانستان و دریافت پاسخ به این مسئله است که امریکا در آنجا کار مثبتی ندارد، این کتاب ضروری و زیبا را باید بخواند.
< قبلی | بعدی > |
---|